تنش تهران- باکو از کجا شروع شد؟
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۹۰۷۴۳
فروپاشی شوروی نقطه عطفی در جهان بهویژه در منطقه قفقاز جنوبی بود. این منطقه متشکل از ارمنستان، گرجستان و آذربایجان است. در این میان، جمهوری آذربایجان بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک و داشتن منابع فراوان دارای اهمیت بیشتری نسبت به دیگر همسایگان خود است. بااینحال، مدتی است روابط ایران با همسایه شمالیاش در وضعیت «تنش حاد» قرار دارد
به گزارش ایسنا، روزنامه «دنیای اقتصاد» نوشت: یکی از دلایل این تنش را میتوان حضور اسرائیل در جمهوری آذربایجان دانست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مولفه اسرائیل
اسرائیل از بدو تاسیس خود همواره در محاصره همسایگان متخاصم عرب بود. بر این اساس، استراتژیستهای اسرائیلی از اوایل دهه۵۰ «استراتژی پیرامونی» (Periphery Strategy) را دنبال کردند. گویا مبدع این استراتژی «بن گوریون» اولین نخستوزیر اسرائیل بود. مبنای این استراتژی این است: ازآنجاکه اسرائیل در محاصره کشورهای متخاصم عرب قرارگرفته، بهتر است منافع خود را خارج از خاورمیانه جستوجو کند تا به این وسیله بتواند از محاصره سرزمینی بگریزد. سپس شیمون پرز نظریه «خاورمیانه جدید» را مطرح کرد که بر این اساس، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز هم در زمره «خاورمیانه جدید» تقسیمبندی میشد.
استراتژیستهای اسرائیلی بر این باور بودند که اسرائیل جزیره کوچکی در میان دریای مسلمانان عربِ متخاصم است و برای یافتن متحدان، بهتر است به کشورهای غیر عرب خارج از منطقه نظر داشته باشد. بر همین اساس، در آن زمان ایران و ترکیه در زمره متحدان اسرائیل محسوب میشدند و راه فراری برای محاصره این کشور فراهم میساختند. اما پس از انقلاب ایران و با فروپاشی این ائتلاف، ترکیه همچنان بهعنوان متحد باقی ماند؛ اما کشورهای منطقه قفقاز جایگزین ایران در این استراتژی شدند. در این میان، جمهوری آذربایجان بهدلیل وفور منابع و موقعیت استراتژیک و تلاقیگاه فرهنگهای مختلف (روسی، مسیحی، اسلاو، یهودی، مسلمان و...) میتوانست فضای مانور بهتر و بیشتری به اسرائیل بدهد. فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ موهبتی برای اسرائیل بود تا این بازیگر بتواند از محاصره بگریزد و فضای بیشتری برای تنفس بیابد. اسرائیل در سال۱۹۹۲ در زمره اولین بازیگرانی بود که جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت.
ازآنجاکه سرزمینهای اشغالی با جمعیت تقریبا ۸میلیونی و وسعت ۲۰هزار کیلومتر مربعی فاقد عمق استراتژیک است، بنابراین این بازیگر عمق استراتژیک خود را در فضای خارج از منطقه پیرامونی خود میجوید. بهعبارتدیگر، این بازیگر به دنبال یک فضای حیاتی است تا فضای تنفس و قدرت مانور بهتری در تحولات منطقهای داشته باشد. البته امروزه «عمق استراتژیک» در معنای سنتی خود با توجه به دامنه موشکهای دوربرد، هواپیماهای رادار گریز یا بدون سرنشین، و فناوریهای مدرن دیگر کاربرد ندارد و معنای «عمق استراتژیک» تحول یافته است.
به هر روی، جمهوری آذربایجان در دکترین «بن گوریون-پرز» به چند دلیل نقش محوری داشت: از یکسو با ایران (خصم دیرین خود) همسایه میشد. همانطور که ایران در «خارج نزدیکِ» اسرائیل (بهطور خاص سوریه و لبنان) حضور دارد، اسرائیل نیز باید در «خارج نزدیک» ایران حضور داشته باشد. از سوی دیگر، رصد اطلاعاتی و مهار ایران میسرتر میشد. درعینحال، اسرائیل بهعنوان زیرمجموعه «غرب» در کنار کشورهای غربی و ناتو میتوانست نظارت و کنترل موثرتری بر مسائل هستهای منطقهای داشته باشد؛ مسالهای که در روزهای پس از فروپاشی شوروی بهعنوان میراث شوروی در منطقه باقی مانده بود.
اسرائیل با دیدی «رئالیستی» و ارزیابی تهدیدات بر پایه «قدرت» و ناامنیِ برخاسته از فضای هرجومرج بینالمللی آگاه بود. ازآنجاکه این مکتب [واقعگرایی] نمیتوانست راهگشای رابطه اسرائیل با همسایگان عربش باشد، این بازیگر نوعی «همگرایی» را در پیش گرفت؛ یعنی همکاری داوطلبانه در برخی حوزهها با کشورهای «غیر پیرامونی»؛ ازآنجاکه هیچ واحد سیاسی بهتنهایی قادر به برآورده کردن نیازهای خود نیست و ناگزیر به همکاری با دیگر واحدهاست. بنابراین اسرائیل با توسل به «همگرایی» در جستوجوی متحدانی در آسیای مرکزی و قفقاز و حتی در آفریقا برآمد. بااینحال، مرور زمان هم به نفع اسرائیل بود. وقتی در اوت۲۰۲۰ توافق ابراهیم میان اسرائیل با امارات و دیگر کشورهای عربی با میانجیگری دولت ترامپ منعقد شد، اسرائیل تا حدودی از محاصره ژئوپلیتیک رهایی یافت. بااینحال، جمهوری آذربایجان بهدلیل اینکه از همان سالهای اول دهه ۹۰ تامینکننده نفت برای اسرائیل بود و موقعیت راهبردی داشت، همچنان تکیهگاه اصلی اسرائیل در منطقه باقی ماند.
جمهوری آذربایجان
این کشور ۸۶ هزار کیلومتری و اندی با جمعیت تقریبا ۱۰میلیون نفریاش یکی از جمهوریهای نفتخیز بهجامانده از شوروی سابق است. این کشور دارای ذخایر نفت ۷۰میلیارد بشکهای و ذخایر گازی ۸۵تریلیون مترمکعبی است (البته منابع گازی این کشور از ۱۱ تا ۸۵تریلیون فوت مکعب متفاوت است) که تلاقیگاه فرهنگهای روسی، ارمنی، گرجی، اسلاو، یهود و غیره است. در فردای فروپاشی شوروی، منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دچار خلأ قدرت شد. پیش از پرداختن به این بحث بد نیست ابتدا نگاهی مختصر به فرازوفرود روابط ایران و جمهوری آذربایجان داشته باشیم. دیوار روابط دو کشور از همان ابتدا «کج» بالا رفت.
روابط ایران با جمهوری آذربایجان از سنخ «روابط خاص» است. اگر بخواهیم خیلی تاریخی بنگریم، باید به معاهدات ۱۸۱۳ گلستان و ۱۸۲۸ ترکمانچای رجوع کنیم که در پسِ ذهن ایرانیها لانه گزیده است. اما پسازآن باید به سال۱۹۱۱ رجعت کنیم که حزب مساوات در باکو تاسیس شد. این زمان مقارن است با سقوط اولین امپراتوری روسیه و روی کار آمدن بلشویکها. اعضای حزب مساوات با حمایت ترکهای عثمانی از همان ابتدا به دنبال سیاستهای «پان ترکی» و «هویتجویانه» بودند. این روند تا زمان فروپاشی شوروی و تجزیه آن به ۱۵ جمهوری ادامه یافت. بعد از فروپاشی شوروی در سال۱۹۹۱ و استقلال جمهوری آذربایجان، روابط تهران- باکو وارد مرحله جدیدی شد.
در دوره ریاستجمهوری «ایاز مُطلب اف» اگرچه روابط تعریف چندانی نداشت، اما دو طرف کوشیدند توافقنامههایی را امضا و نخجوان را بهعنوان منطقه آزاد تجاری اعلام کنند. در دوره ایلچیبیگ اما روابط وارد دوره تلاطم شد. در این دوره تنش در روابط سیر صعودی گرفت و سخن از «حقوق آذربایجانیهای جنوبی»، «ملیتهای غیر ایرانی ساکن ایران» و... به میان آمد. در کتابهای درسی نیز جعلیاتی وارد شد و از «وضع حقوق بشری خلق آذری» سخن گفته شد. در دوران حیدر علیاف تنش همچنان بالا بود؛ بهگونهایکه «خلفاف» وزیر خارجه وقت جمهوری آذربایجان، خود را وزیر خارجه تمام آذریها از جمله آذریهای ایران خواند. در دوران الهام علیاف نیز از آذربایجان شمالی- جنوبی سخن گفته شد و جعل تاریخ در طرف باکو سرعت بیسابقهای گرفت.
پرسش این است که چرا آذربایجانیها همواره نگاه منفی به ایران داشتهاند؟ حقیقت این است که این جمهوری سابق شوروی که به مدد صدور نفت توانست روابطی با دنیا برقرار کند و از زیر یوغ عثمانی و شوروی بگریزد به دنبال «هویتیابی» و «یافتن متحدان جدید» است. اگرچه شواهد غیرقابلانکار تاریخی بر پیوندهای میان دو سوی ارس تاکید میورزد؛ اما گویی وارثان عثمان و تزار گوی سبقت را از ایران ربودهاند. اردوغان با تشکیل جبهه ترکی-تورانی در منطقه قفقاز نهتنها به تقویت و دامن زدن به رویکردهای پانترکیستی پرداخته، بلکه در راستای ترکیسازی در منطقه، تمامقد پشت جمهوری آذربایجان ایستاده است؛ بهگونهایکه اردوغان از«یک ملت و دو دولت» سخن به میان آورد.
آذریها در راستای هویتسازی برای خود و بریدن از گذشته مسیر ترکیه را در پیش گرفتند: تغییر خط. آنها سخت در تلاشند تا آنچه را که از میراث تاریخی ایرانیت مانده است، به نام خود بزنند: از نظامی گنجوی گرفته تا چوگان و از تار تا پادشاهان ایرانی. آنها بهدلیل نداشتن پشتوانه در ساخت دولت- ملت به مشکل برخورده و راه را در سرقت هویت تاریخی دیگران میجویند. آذربایجانیها در مسیر «پان تورکی» چنان پیش رفتهاند که حتی نادرشاه افشار را «بنیانگذار دولت مدرن تورک آذربایجان»، «بنیانگذار دولت ترکی آذربایجانی افشار» و «بنیانگذار مذهب ترکی جعفری» مینامند. آنها پس از خروج از مدار روسیه و نظام سیاسی کمونیستی سخت در تلاش برآمدند تا طرح جدیدی دراندازند.
بر همین اساس، بهتدریج با انجام برخی اصلاحات در حوزه اقتصادی و قانونگذاری شرایط را برای سرمایهگذاری خارجی مهیا ساختند. در حقیقت، آذربایجانیها به دنبال گسستن از نظام کمونیستی شوروی و روی آوردن بهنظام بازار آزاد غربی و ساختارهای یورو- آتلانتیکی بودند. در همین راستا، برای جلوگیری از نفوذ رقبا و توازن بخشیدن به سیاستهای خود (در داخل و خارج) به دنبال یافتن متحدانی برآمدند؛ چهبهتر از «برادر بزرگتر» ترکیه و متحدی مانند اسرائیل که از سرمایه، لابی و تکنولوژی لازم برای پر کردن خلأ قدرت و البته نیازهای آذربایجان برخوردار بود. افزون بر این، آذربایجانیها با اتکا به اسرائیل به دنبال توازنبخشی یا مهار نقش دیانت در داخل هم بودند.
باری، در روزهای فروپاشی شوروی، آذربایجانیها همچون روح سرگردانی بودند که نمیدانستند به کدام ریسمان چنگ بزنند. وقتی جنگ اول قرهباغ آغاز شد، آنها بازنده جنگ بودند و در سال۱۹۹۴ به آتشبس تن در دادند. آنها کینه این شکست را در دل گرفتند. آنها چاره را در اتحاد با ترکیه- اسرائیل [جبهه ترکی- عبری] یافتند و این روابط به سرعت افزایش یافت. باکو با منابع عظیم نفت و گاز به آغوش اسرائیل رفت و اسرائیل هم در مقابل، در حوزههای اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و نظامی سرمایهگذاریهای قابلتوجهی کرد.
ایران
اگر آغاز روابط رسمی و دیپلماتیک ایران با جمهوری آذربایجان را در سال۱۹۹۱ بدانیم، باید بگوییم که این روابط از همان آغاز با فرازوفرودهایی همراه بود. آذربایجانیها به ایران با چشم «هراس» مینگریستند و ایران را «تهدید» میپنداشتند. شاید این امر برخاسته از رویکردهای پانترکی و بریدن از هویت دینی باشد. در دهه۹۰ ایران در جنگ قرهباغ به میانجیگری پرداخت. در آن زمان، آذربایجان هنوز در مدار روسیه و نظام کمونیستی منبعث از آن بود. در سال۲۰۲۱ که جنگ دوم قرهباغ آغاز شد، آذربایجانیها انتقام تحقیر دهه۹۰ را گرفتند. در این سال، سبد روابط خارجی جمهوری آذربایجان بسیار متنوعتر از دهه۹۰ بود. اینبار ترکیه و اسرائیل تمامقد از درِ دفاع از آذربایجانیها درآمدند. آذربایجان با یک تیر چند نشان زد: از یکسو ارمنستان را گوشمالی داد و از سوی دیگر، روابط این کشور با آنکارا- تلآویو اوج جدیدی یافت. درعینحال، آذریها به دنبال تغییر مرزها بودند. اگر این اتفاق رخ دهد، ارتباط ایران با اروپا قطع میشود.
نتیجهگیری
بسیاری از بازیگران در روابط خارجی خود قائل به استثنا و محدودیت نیستند. به تعبیر دیگر، روابط خارجیشان منبعث از منافع ملی است. آنها تخممرغهای خود را در سبد روابط یک یا معدودی از کشورها قرار نمیدهند تا در موقع مقتضی در«تله» آنها گرفتار شوند. با تشدید تحریمها علیه کشورمان، سبد روابط ایران بسیار محدود شد. ازآنجاکه اسرائیل بازیگر جدیدی در منطقه است و به دنبال عادیسازی رابطه با اعراب و نیز کشورهای منطقه قفقاز است، حضور در «خارج نزدیک» ایران اولویتی مهم برای این بازیگر است. از سوی دیگر، اگر بتوان ادعا کرد که جوهر ژئوپلیتیک را «قدرت» و «توان » تشکیل میدهد، جمهوری آذربایجان در این امر موفقیت نسبی داشته است. در همین راستا، جمهوری آذربایجان توانست مولفههای قدرت خود را از «قوه» به «فعل» درآورد. اکنون بسیاری از خطوط نفت و گاز از خاک این کشور به اروپا میرود و همزمان تلاش دارد ایران را در حوزه ژئوپلیتیک با محدودیتهایی مواجه کند. اما این کشور کوچک برای تحقق چنین جاهطلبی با موانع و چالشهای بسیاری مواجه است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: ايران جمهوري آذربايجان باکو خاورميانه ايران مجلس شورای اسلامی بودجه شمس عربستان رژيم صهيونيستي لبنان خاورميانه ايران مجلس شورای اسلامی بودجه جمهوری آذربایجان آذربایجانی ها عمق استراتژیک فروپاشی شوروی روابط ایران آذری ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۹۰۷۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بالانسر ایران و اسرائیل
نشریه فارنافرز در تحلیلی از چشمانداز تنش در منطقه مینویسد: تشکیل اتحاد ضدایرانی نوظهور در خاورمیانه پس از حملات بیسابقه جمهوری اسلامی علیه (رژیم) اسرائیل آنگونه که صهیونیستها به تصویر میکشند و از آن به تغییر پارادایم یاد میکنند، با پیچیدگیهای خاورمیانه ناسازگار و بیش از حد سادهانگارانه است. واقعیت این است که اعراب دیگر سر ستیز با ایران ندارند.
به گزارش دنیای اقتصاد، دالیا داسا کای عضو ارشد مرکز روابط بینالملل یوسیاِلاِی و صنم وکیل مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا چتم هاوس ۲۶ آوریل ۲۰۲۴ در نشریه فارن افرز نوشتند: زمانی که ایران در ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد را به سمت اسرائیل پرتاب کرد، اردن به دفع حملات کمک کرد.
گزارشهای اولیه رسانهها حاکی از آن بود که چند کشور عربی دیگر در دفاع از اسرائیل مشارکت داشتهاند، تلاشهایی که البته این کشورها آن را رد کردند. با وجود این، گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن، این اقدامات را نشانهای از یک تغییر بزرگ تفسیر کردند. مبنی بر اینکه کشورهای عربی در صورت ادامه تشدید درگیری (رژیم) اسرائیل با ایران، سمت اسرائیل خواهند بود. هرزی هالوی، رئیس ستاد کل نیروهای نظامی (رژیم) اسرائیل، اعلام کرد که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است.»
موسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده اسرائیلی، اعلام کرد که «ائتلاف منطقهای و بینالمللیای که در رهگیری حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان میدهد.»
پس از آنکه پاسخ (رژیم) اسرائیل به حمله ایران با یک ضربه نسبتا محدود به تاسیساتی در ایران انجام شد، دیوید ایگناتیوس ستوننویس واشنگتن پست، اظهار کرد که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران رفتار میکند.»
او نوشت: «به نظر میرسد که (رژیم) اسرائیل با پاسخ محدود، منافع متحدانش را در این ائتلاف - عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن - که همگی در رهگیری آخر هفته گذشته بیصدا کمک کردند، مورد سنجش قرار داد.» به نظر ایگناتیوس، این یک «تغییر پارادایم بالقوه برای (رژیم) اسرائیل» است. تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» میبخشد. با این حال، این ارزیابیها بیش از حد ساده انگارانه هستند و نمیتوانند پیچیدگی چالشهای منطقه را درک کنند.
مطمئنا، با توجه به ماهیت بیسابقه تبادلات نظامی آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیشتر در نظر بگیرد. اما واقعیتهای منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل میشود، تغییر قابلتوجهی نکرده است. حتی قبل از حمله حماس در ۷ اکتبر و متعاقب آن جنگ (رژیم) اسرائیل با غزه، کشورهای عربی که توافقنامه ۲۰۲۰ ابراهیم را امضا کردند و عادیسازی با (رژیم) اسرائیل را پذیرفتند، از حمایت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل از گسترش شهرکسازیهای اسرائیل در کرانه باختری و رویکرد او نسبت به غزه، ناامید شده بودند.
مجموعهای از حملات مرگبار شهرک نشینان اسرائیلی به فلسطینیها در کرانه باختری در بهار سال ۲۰۲۳ به تنشهای منطقهای دامن زد. پس از آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در ماه اکتبر، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه برانگیخت، رهبران عرب تردید بیشتری در حمایت آشکار از (رژیم) اسرائیل پیدا کردند، چرا که میدانستند همکاری آشکار میتواند به مشروعیت داخلی آنها لطمه بزند.
هیچ چیزی درباره واکنش اعراب به این دور از رویارویی ایران و (رژیم) اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر کرده باشد. گروهی از دولتها که بسیاری از اسرائیلیها از آنها به عنوان «اتحاد سنی» یاد میکنند، همچنان به دنبال متعادل کردن روابط با ایران و اسرائیل، حفاظت از اقتصاد و امنیت خود، و مهمتر از همه، جلوگیری از درگیری منطقهای گستردهتر هستند.
آنها همچنین احتمالا پایان دادن به جنگ فاجعه بار در غزه را بر رویارویی با ایران در اولویت قرار خواهند داد. با این حال، با افزایش تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل، اشتیاق کشورهای عربی برای تسریع در ادغام منطقهای (رژیم) اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به پذیرش تشکیل کشور فلسطینی از سوی اسرائیل بستگی دارد.
طرح موازنهپیش از حمله ۱۳ آوریل ایران به اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشتند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با (رژیم) اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرد. اردن به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای ارسالی ایرانی را رهگیری کنند. گزارشهای اولیه رسانهها بهویژه در ایالات متحده و (رژیم) اسرائیل، تاکید میکردند که تلاشهای گسترده منطقهای در مورد حمله تهران انجام شده است. اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع از اسرائیل را تکذیب کردند.
مقامات اردنی از مشارکت برای حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به (رژیم) اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن بالاتر از همه ملاحظات قرار دارد. تلاشهایی که کشورهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا به طور قطع ناشی از تمایل به حفظ روابط با ایالات متحده بود، نه برای همسویی بیشتر با (رژیم) اسرائیل. از زمانی که اسرائیل عملیات خود را در غزه آغاز کرد، رهبران عرب از اینکه جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده نتوانسته در مهار رفتار (رژیم) اسرائیل در غزه موفقیتی کسب کند، شگفت زده شدهاند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاری خود با واشنگتن هستند.
آنها هیچ منبع جایگزینی برای نوع امنیتی که ایالات متحده تامین میکند، نمیبینند. در ماههای اخیر؛ کشورهای عربی خلیج فارس و همچنین مصر و اردن به تشویق واشنگتن، کمک به مدیریت پویاییهای امنیتی خاورمیانه، مهار فعالیتهای ایران و جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر را ادامه دادهاند. پایان دادن به جنگ در غزه همچنان یک اولویت فوری منطقهای است و کشورهای عربی در حال کار برای یک طرح صلح با دولت بایدن هستند. رهبران عربستان همچنان معتقدند که یک معاهده دفاعی دوجانبه با ایالات متحده باید بخشی از هر توافق عادیسازی آینده با اسرائیل باشد. امارات نیز به تلاش خود برای مذاکره درباره توافقنامه دفاعی با دولت بایدن ادامه داده است.
اما در عین حال کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون تعامل نزدیکتری با تهران دارند. آنها به خوبی میدانند که نزدیکی به ایران آنها را در معرض خطر قرار میدهد. در سال ۲۰۱۹، پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از توافق هستهای که ایالات متحده و سایر قدرتهای بزرگ با ایران بر سر آن توافق کرده بودند، تهران آنچه بیثباتی در سراسر خلیج فارس خوانده میشود را گسترش داد، به کشتیها در نزدیکی بنادر امارات حمله کرد و برای اولین بار حملات دقیقی را علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد. پس از امضای توافقنامه ابراهیم، تهران به صراحت به بحرین و امارات هشدار داد که حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس خط قرمزی برای ایران خواهد بود.
خیلی پیش از حمله حماس در ۷ اکتبر، کشورهای عربی به طور کلی تصمیم گرفته بودند که بهترین راه برای کاهش خطر ایرانی که به طور فزاینده تهاجمیتر میشود، تلاش برای قرابت است، نه تلافی. امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود را با ایران به ترتیب در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۳ احیا کردند.
از ۷ اکتبر، این کشورها همراه با بحرین و عمان، پیامها و هشدارهایی را بین ایران و (رژیم) اسرائیل مخابره کرده و برای مدیریت تنشها پیشنهادهایی را برای خروج از این پیچ دشوار، ارائه کردهاند. دو روز پس از حمله ایران در ۱۳ آوریل، وزیر امور خارجه مصر با همتایان ایرانی و اسرائیلی خود به منظور مهار تشدید درگیری بهصورت تلفنی تماس گرفت.
منافع آیندهدر ماههای آینده، کشورهای عربی احتمالا تلاش خواهند کرد تا این اقدام متعادلکننده را حفظ کنند و همه طرفها را به خویشتنداری دعوت کنند و از اقدامات تهاجمی بیشتر اسرائیل فاصله بگیرند. اگر تشدید تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل ادامه یابد، آنها احتمالا حتی بیشتر از اکنون تمایلی به حمایت از عملیات اسرائیل نخواهند داشت. هزینههای داخلی آنها برای حمایت آشکار از اسرائیل احتمالا با گذشت زمان افزایش خواهد یافت، بهویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند. بسیاری از کشورهای عربی نگرانیهای اسرائیل در مورد فعالیتهای منطقهای ایران، بهویژه حمایت تهران از شبهنظامیان غیردولتی را دارند.
اما کشورهای عربی خلیج فارس، به وضوح محاسبه کردهاند که باز کردن باب گفتوگوهای مستقیم دیپلماتیک، اعمال فشار با انگیزههای اقتصادی، و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران امنترین راهها برای حفاظت از منافع آنها و جلوگیری از سرریز درگیری است. به هر میزان که درگیری ایران و اسرائیل تشدید شود، کشورهای عربی احتمالا از این اشکال تعامل عقبنشینی نخواهند کرد. تلاشهای آنها برای عادیسازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاشها برای عادیسازی روابط آنها با اسرائیل متوقف شده است.
در تلاش برای ترغیب اسرائیل به تفکر فراتر از جنگ غزه، عربستان سعودی همچنان چشمانداز عادیسازی را مشروط به مشارکت در یک فرآیند سیاسی با هدف ایجاد کشور فلسطینی خواهد کرد. با این حال، (رژیم) اسرائیل این درخواستهای عربستان را نادیده گرفته است، شاید به دلیل اطمینان بیش از حد که پس از پایان جنگ در غزه، روند عادیسازی میتواند از همان جا که متوقف شده بود ادامه یابد. عادیسازی بیشتر اعراب و اسرائیل در این شرایط بعید است. کشورهای عربی به همکاری با واشنگتن در زمینه دفاع موشکی ادامه خواهند داد، اما این همکاری مستلزم هماهنگی مستقیم با (رژیم) اسرائیل نیست.
همچنین به این زودیها به سطح یک اتحاد رسمی دفاعی نزدیک نخواهد شد. این امر مستلزم همسویی بهتر سیستمهای دفاعی کشورهای عربی و همچنین اعتماد بیشتر است، که هر دوی این موارد در خاورمیانه وجود ندارد و ایجاد آن زمانبر است. کشورهای عربی، بهویژه دولتهای عرب خلیج فارس، از تلاشهای اسرائیل برای تنزل دادن تواناییهای نیابتی ایران استقبال خواهند کرد.
اما آنها به احتمال زیاد با هرگونه حمله مستقیم به ایران که میتواند چشمانداز اقتصادی شکننده منطقه را بیثبات کند مخالفت خواهند کرد. با وجود اینکه کشورهای عربی علاقهمند به حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن هستند، آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که آشکارا علیه ایران و حامیان جهانی آن مانند روسیه عمل میکند.
آنها ترجیح میدهند روابط چندمنطقهای و جهانی را متعادل کنند، نه اینکه پلها را پشت سر خود خراب کنند. با وجود این محدودیتها، کشورهای عربی میتوانند نقش مهمی در جلوگیری از تشدید بیشتر تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو طرف - و ایجاد خطوط گرم برای مدیریت بحران - بیش از هر زمان دیگری حیاتی است.
دقیقا به این دلیل که تعدادی از کشورهای عربی روابط خود را با ایران و اسرائیل تقویت کردهاند، آنها میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتنداری و کمک به انتقال پیامها بین دو طرف استفاده کنند و در صورت شروع درگیریها برای جلوگیری از درگیری یا کاهش آسیب تلاش کنند. در درازمدت، برای ایجاد ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید پلتفرم خود را برای گفتوگوی منظم ایجاد کنند. حملات اخیر که ایران و (رژیم) اسرائیل را در آستانه جنگ قرار داد، نشان میدهد که تا چه میزان نیاز به چنین گفتوگویی ضروری شده است. اما جهان باید انتظارات خود را برای همکاری نزدیکتر بین کشورهای عربی و اسرائیل کاهش دهد.
همکاری کاملا فنی که کشورهای عربی و اسرائیل اخیرا در زمینههای مورد علاقه مشترک از جمله انرژی و تغییرات آب و هوا داشتهاند، احتمالا ادامه خواهد داشت. با این حال، گردهماییهای منطقهای پرمخاطب که آشکارا تعامل سیاسی کشورهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکنند، در کار نیست مگر اینکه اسرائیل به جنگ خود علیه غزه پایان دهد. تا آن زمان، تلاش کشورهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی با اسرائیل نیز محدود خواهد بود. یک استراتژی کوتاهمدت واقع بینانهتر، حمایت از توانایی آنها برای میانجیگری و جلوگیری از درگیریهای آینده بین ایران و (رژیم) اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.